خاتون باشکوه غزل!

.
ای واژه ی قشنگ در آغاز هرکلام!
خاتون با شکوه غزل های من سلام

زیبای بی رقیب من ای شاهدخت شهر
لختی بکش ز توسن رهوار خود لگام

برگرد و از فراز به پایین پا نگر
آری منم که دارم از عشق تو این مقام!

تا پای بوس رکاب توام در مصاف عشق
هر آنچه غیر روی تو، می باشدم حرام

یادت که هست روزواقعه وقتی که سرزدی
چون آفتاب زمشرق اقبال من... تمام؛

گفتم سلام؛ از سر و چشمت ترانه ریخت
خندید چشم های تو گل کرد گونه هام

روشن شد از تلالوی چشمت جهان من
زان روز بوده شادی عالم مرا به کام

پیش از توام نبوده ذره ای احساس شاعری
هر واژه ای به شوق روی تو می گیرد انتظام

تا از کرانه های چشم تو صید غزل کنند
کردند واژه ها بر لب مشتاقم ازدهام

"باران" تویی، کوچه ی "خیس" خیال، من!
سبزم ز بارش مهر تو "باران" مستدام!

#حسن_زارع#خیس_باران
#شیراز_۱دیماه98
دیدگاه ها (۰)

رویای بی پایان!

من پرم از تو!

چشم هایت!

دلم بدون تو هی بهانه می‌گیردسراغ یک غزل عاشقانه می‌گیردهمان ...

..من اگر مستت شوم بانو، تو جامم میشوی؟هرچه دارم نذر چشمانت، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط